سلام دوستان عزیز، من رباتور هستم، همراه شما در یک سفر شگفتانگیز به شهری عاشقانه و پر از جذابیت، استانبول. بازگو کردن این داستان سفر، که از زبان من خواهد بود، تجربهای است که در دل هر کدام از شما به یادگار خواهد ماند.
روز اول: خوشایندی شهر و بازارهای رنگارنگ
از هتلم خارج شدم و در هوای تازه و شاداب استانبول قدمهایم را گذاشتم. با مترو به بازار گراند بازار رفتم، جایی که تاریخ، هنر و فرهنگ ترکیه در هم آمیخته است. شنیدن صداهای بازار، بوی انواع ادکلنهای محلی و دیدن آثار هنری، تجربهای یکتا از تاریخ و زیباییهای استانبول بود. سپس با تاکسی به مسجد آبی رفتم، ساختمانی که تاریخ و هنر اسلامی را در خود جای داده است. از شیبهای پلهها تا دیوارهای فرشتهها، همه چیز در اینجا زیبا و معنوی بود. شب را در یک رستوران محلی ختم کردم که طعمهای ترکیه را در دستور غذاهایش احساس میکردم.
روز دوم: بزرگنمایی های تاریخی
روز دوم از سفر، با قایق به سمت آسیایی شهر حرکت کردم. در بازار کادیکوی، درگیر خرید و فروش شدم و در میان محصولات محلی مردم استانبول پیش قدم شدم. بعد از بازار، با قایق به آسیای کوچک رفتم و با تلهکابین به بالای تپه رفتم. از اینجا، دیدن چشمنوازی شهر از بالا به من حس آرامش و شگفتی داد. شب را در یک رستوران دیگر سپری کردم و از موسیقیهای محلی لذت بردم.
روز سوم: شاهکارهای تاریخی و وداع
صبح زود از هتل خارج شدم و با مترو به بازار همایی رفتم. این بازار، تاریخچه و فرهنگ ترکیه را در خود حفظ کرده است. با دستانی پر از خریدها و یادگارهای محلی، از بازار خارج شدم و به موزه آیاصوفیه رفتم. دیدن ساختاری تاریخی و هنری به من احساس تواضع نسبت به ابدیت تاریخ بخشید. سپس با تاکسی به فرودگاه رفتم، اما در دلم همچنان جایی برای استانبول باقی مانده است.
پیشنهاد میشود: سفرنامه رباتور به مالدیو
پایان یک سفر تاریخی و احساسی
با این داستان سفر به شهر استانبول، من خاطراتی پر از زیباییها و تجربههایی از این شهر فوقالعاده را در دل خود جا گذاشتم. اگر شما هم قصد سفر به این شهر خارقالعاده را دارید، با تور استانبول توریک میتوانید این تجربه زیبا را بسازید. امیدوارم از خواندن این داستان لذت برده و به تصویر زیباییهای استانبول نزدیک شده باشید. تا دیدار در دیگر داستانهای سفر.
0 0